کتابی که پیش رو دارید ، تقریبا ۲۰۰ صفحه از گزیده هزار صفحه نوشته های من در سالهای مختلف عمرم است که بنا به دلایلی ترجیح دادم این بخش را که عمدتا در رابطه با پیشگیری از جرم و رابطه جرم شناسی با محل تولد انسان و تاثیر اموزش و پرورش و محیط اجتماعی و اوضاع اقتصادی بر روی بزهکاری است به رشته تحریر در آورم . ایده چاپ کتاب از خاطراتم بیشتر از جایی به مغزم خطور کرد که زندانهای کشور مالزی و امریکای جنوبی را از نزدیک دیدم. به یاری پروردگار در آینده شرح زندانها و سیستم قضایی بیمار کشورهای امریکای لاتین را به تألیف میرسانم.
خلاصه مطالب این کتاب به شرح زیر است :
۱_ بخشی از خاطرات و تجربیات زندگی پر چالش من
۲_ گذری به معنی و مفهوم جهان سوم
۳_ اشنایی با تاریخچه شکلگیری قوانین بین الملل
۴_ اشنایی با علوم جرم شناسی و روانشناختی جرم
۵_ روشهای و نظریه های پیشگیری از جرم
۶_ دلایل ایجاد مجرمین در جوامع
۷_ عوامل شکل گیری جرم
۸_ معضلات مهاجرت و رابطه آن با بزهکاری
بخشی از پیگفتار کتاب ........
پیشگفتار
از دوران کودکی همیشه با واژهایی مانند حقوق بشر و جهان سوم درگیر بودم . اخباری که در رسانه های میدیدم و صحبتهایی که در پیرامون خودم میشنیدم همیشه متناقض به نظرم میرسید ! بی عدالتی های که در حق برخی از مردم و کشورها میشد من را عصبانی میکرد . پدرم که فارغ تحصیل رشته علوم سیاسی و حقوق بود، وقتی از سازمان ملل و قوانین جهانی برایم صحبت میکرد ، ذهن کوچکم میگفت : پس چرا اینهمه جنگ و کشتار و جنایت در دنیا اتفاق میافتد و هیچ خبری نیست ؟ چرا یه پلیس و یا دادگاهی نیست که به این چیزها رسیدگی کند ؟ چرا به ما که فرهنگ چند هزار ساله و این همه اصالت فرهنگی و هنری و حافظ و سعدی و فردوسی و مولانا داریم جهان سوم میگویند؟ چرا غربیها اینقدر مغرور هستند؟ چرا انها از ما پیشرفته تر هستند؟....
یادم می آید زمان جنگ بود و اخبار بمباران شیمیایی سردشت را در روزنامه کیهان که هر روز برای پدرم می امد میخواندم و اشکم سرازیر می شد. سالها بعد وقتی عکسهای بمباران شیمیایی را دیدم تازه فهمیدم چه جنایتهایی در جنگ اتفاق میافتد و در آن زمان چه بر سر مردم بیگناه سردشت آمده بود.
شب را به خاطر دارم که پدرم داشت اخبار تلویزیون نگاه میکرد و بسیار عصبانی بود و زیر لب با خودش حرف میزد ! به اتاق پذیرایی آمدم و متوجه شدم که پدرم در حال دیدن اخباری از تعدادی سرباز اسرائیلی بود که انها نوجوان فلسطینی را که به سمت آنها سنگ پرتاب کرده بود گرفته بودند و با آجر و بلوک بر سر و کتف او میکوبیدند تا دستان و شانههایش را بشکنند و سپس رهایش کردند و رفتند . وقتی دیدم پدرم خیلی تحت تاثیر قرار گرفته آن شب ساعتها از او سوالاتی در رابطه با حقوق بشر و سازمان ملل و دادگاه بین المللی پرسیدم و او هم مثل همیشه با همان روحیه خونسردی که داشت به سوالات من جواب می داد .
چند سال بعد به همراه خانواده ام سفری به اروپا داشتیم و مدتی نسبتا طولانی نیز در فرانسه در منزل دایی بزرگم سکونت داشتیم . دایی من کارمند و سفیر بازنشسته وزارت امورخارجه بود که در زمینه تاریخ و فرهنگ و علوم سیاسی مدرک دکترا از سوربون داشت .حرفها و صحبتهای او در اینده روی من تاثیرات بسزایی گذاشت . در فرانسه آزادی غربی را دیدم و با اینکه کوچک بودم با شرمساری از مادرم در مورد چیزهایی که بصورت واضح در خیابانها میدیدم سوال میکردم و مادرم با درایت و به نحوی کودکانه برای من توضیح میداد ! وقایعی که من با اینکه بیست سال است خارج از ایران زندگی میکنم هیچ وقت نتوانستم آنها را هضم کنم و آن را آزادی بنامم ! انجا پیشرفت و تمیزی و نظم و احترام و قانون هم دیدم ولی خشکی و افسردگی و بی فرهنگی هم دیدم.
از همان سالها بود که شدیداً به خواندن کتابهای تاریخی علاقه مند شدم و در کنارش علم حقوق را هم دوست داشتم . هر کسی از من سوال میکرد وقتی بزرگ شدی میخواهی چکاره بشوی ، میگفتم : وکیل !
از انجایی که زندگی پر چالشی داشتم و به بیش از بیست کشور مختلف سفر کردم و اتفاقهای عجیب و غریب و گاها ناگواری برای من رخ داده است شرح کوتاهی از وقایع زندگی خودم را در مقدمه این کتاب برای شما شرح خواهم داد .
خیلی وقتها ، زمانی که خاطرات خودم را از ایرانگردی و جهانگردی و حوادث جالب و مهیجی که برای من اتفاق افتاده بود را برای دوستانم تعریف میکردم ، انها به من میگفتند : که باید خاطرات خودت را کتاب کنی ! شک ندارم که روزی چنین کاری خواهم کرد .....
سعدی بزرگوار میفرماید:
جهد کن جهد که وقت من و تو در گذر است
سعی کن سعی که این عمر بسی مختصر است
عیش و راحت طلبیدن ز جهان بی خبریست
هر که بینی در آن جا کند و محتضر
است